بوسه هایم را به خاک می سپارم مردی در ساحل فراموشی نگاهش را از تن ویرانم گرفت افسون کدام عطر نه تن عرق کرده ات را به وجد آورده بر سفره سوگ من بنشین دورکعت عشق قند پهلو یک قرص دل که در دستان تو بیات شد و زنی که در اندوه خود گریست
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت